جن از منظر ادیان ابراهیمی
این مقاله در مجله معرفت ادیان در پاییز ۱۳۹۲ از صفحه ۲۱ تا ۳۵ منتشر شده است.
نویسندگان: سید غلامعباس موسوی مقدم (کارشناس ارشد کلام مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی)، محمد جعفری هرندی (استادیار موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی)
چکیده:
در عالم آفرینش جدا از موجودات محسوس، موجودات نامحسوسی نیز وجود دارند که در شرایط عادی، برای ما قابل درک حسی نیستند. یکی از آن موجودات نامحسوس جن است.
اعتقاد به وجود جن مختص اسلام نیست و در دیگر ادیان ابراهیمی نیز پذیرفته شده است و در متون مقدس آنان ریشه دارد.
اسلام جنیان را موجوداتی حقیقی، همچون انسان و فرشته میداند؛ اما یهودیان و مسیحیان آنها را فرشتگان متمرد میشمرند.
کلیدواژهها: جن، اسلام، یهود، مسیحیت.
مقدمه
اندیشه هایی درباره وجود نیروهای غیبی مؤثر بر جریان زندگی هست که بیشتر فرهنگ های کهن و حتی بشر امروزی از آن اثر پذیرفته اند. یکی از مهم ترین این باورها مسئله وجود و تأثیر جن بر زندگی انسان است.
اعتقاد به وجود جن افزون بر اینکه در ادیان غیرالهی کانون توجه بوده است، در ادیان الهی و به ویژه ابراهیمی، بر آن تأکید شده، اثبات می شود؛ هرچند، در برخی موارد با هم اختلافاتی نیز دارند.
در این نوشتار برآنیم با نگاهی اجمالی و با توجه به منابع اصیل هر دین، نظر ادیان ابراهیمی را درباره جن بررسی کنیم.
مفاهیم
معنای لغوی جن
بیشتر مؤلفان لغت نامه های عربی، جنّ را واژه ای عربی، نولدکه واژه جنّ را عربی و معرّب از اصل حبشی آن دانسته است، اما به نظر دیگر خاورشناسان، ریشه واژه جنّ در زبان های اکدی، آرامی، عبری و سریانی ، به معنای پوشش و استتار، نیز وجود دارد (امیدسالار، ۱۳۸۳، ج ۱۰، ص ۴۹۰۳؛ Hastings, , 1980, p. 670) مشتق از ریشه ج ن ن» می دانند (برخی محققان فرهنگ عرب ریشه این واژه را از کلمه جنا» می دانند نه جنن») (www.iranicaonline.org) که در اصل به معنای پوشش و استتار است (گروهی از مستشرقین، ۱۹۳۳، ج۷، ص ۱۱۱). این معنا در بیشتر مشتقات این ریشه وجود دارد. (فراهیدى، ۱۴۰۹ق، ج ۶، ص ۲۱؛ ابن منظور، ۱۴۱۴ق، ج۱۳، ص ۹۳؛ طریحی، ۱۳۷۵، ج ۶، ص ۲۲۷؛ ابن اثیر، ۱۳۶۷، ج ۱، ص ۳۰۸؛ فیومى، ۱۴۱۴ق، ج ۲، ص ۱۱۲؛ راغب اصفهانى، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۴۱۵؛ مصطفوى، ۱۳۶۸، ج ۲، ص ۱۲۳؛ زبیدی، ۱۴۱۴ق، ج ۱۸، ص ۱۱۳)؛ مثلاً، از آن رو به قلب جِنان » می گویند که در قفسه سینه پنهان است یا اینکه افکار و غم و شادی و… در قلب پنهان است (رازی، ۱۹۵۸، ج ۲، ص ۱۴۷). به سپر جُنّه ، مِجَنّ یا مَجَنّه » می گویند، زیرا به کارگیرنده اش را مخفی می کند (همان، ص ۱۷۲).
به باغ و مزرعه و چمن، جنّت و جنّات» می گویند؛ زیرا روى زمین را می پوشاند، و ازآن رو بهشت را جَنَّه» می نامند که فراوانی درختانش به گونه ای است که برخی، برخی دیگر را می پوشاند (رازی، ۱۴۲۰ق، ج ۱، ص ۸۲).
به جنین چون در رحم مادر پنهان است ، جنین می گویند (ابن منظور، ۱۴۱۴ق، ج ۱۳، ص ۹۷)؛ به دیوانه و مجنون الجِنَّه» می گویند، زیرا عقل او پوشیده است (همان؛ رازی، ۱۹۵۸، ج ۲، ص ۱۷۲) و به تعبیر راغب مثل اینکه جنون حایل و مانعی میان نفس و عقل است (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ق، ص ۲۰۵).
همچنین عرب به قبر و کفن الجَنَن» می گوید، زیرا میت را می پوشاند (ابن منظور، ۱۴۱۴ق، ج ۱۳، ص ۹۴).
چه زیبا شاعر (ر.ک: طبری آملی صغیر، ۱۴۲۷ق، ص ۱۲۱؛ بحرانى، ۱۴۱۳ ق، ج ۱، ص ۲۶۰؛ عبدالوهاب، بى تا، ص ۳۲؛ ابن شهر آشوب مازندرانى، ۱۳۷۹ ق، ج ۲، ص ۱۶۰) سه معنای این کلمه را در شعر آورده است:
علی حُبُّهُ جُنَّه | قَسیمُ النّارَ و الجَنَّه |
حب علی بن ابی طالب سپر از آتش است؛ او تقسیم کننده جهنم و بهشت است؛ او جانشین و وصی به حق حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله است؛ او پیشوای جن و انس است.
گاه ملائک را نیز الجنه» می خوانند؛ زیرا از چشم مردم پوشیده اند (شبلی، ۱۹۸۳ م، ص ۷۰۶).
پس با توجه به معنای لغوی این لفظ، یعنی مخفی بودن شیء از حواس، ملائکه را نیز می توان از زمره جِنّیان به شمار آورد (ابن منظور، ۱۴۱۴ق، ج ۱۳، ص ۹۷؛ طریحی، ۱۳۷۵، ج۶، ص ۲۶۶)، چنان که اعراب جاهلی ملائکه را به سبب پوشیدگی از نظر جن می نامیدند (زمخشری، ۱۴۰۷ق، ج ۴، ص ۶۴؛ شوکانی، ۱۴۱۴ق، ج ۴، ص ۴۷۵). بنابراین، به انواع روحانی ـ غیر از انسان ـ جن گفته می شود؛ زیرا از حواس ما پوشیده اند و ملائکه و شیاطین جزو جن ها شمرده می شوند، به بیان فخررازی (دغیم، ۲۰۰۱ م، ص ۲۲۷) میان جن و ملک عموم و خصوص مطلق است، یعنی همه ملائکه جن اند، ولی هر جنی ملک نیست (راغب اصفهانی، ۱۳۷۴، ص ۲۰۳).
لغویان (طریحی، ۱۳۷۵، ج ۶، ص، ۳۰۰؛ بروسوى، بی تا، ج ۱۰، ص ۱۸۸) واحد جنّ را جِنّی» (فیومى، ۱۴۱۴ق، ج ۲، ص ۱۱۲) ـ مانند روم و رومـی ـ و جمعِ جنّ را جِنَّه» (قرشى بنایى، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص ۶۳) و جنان»، دانسته اند (فراهیدى، ۱۴۰۹ق، ج ۶ ص۲۱؛ ابن اثیر، ۱۳۶۷، ج ۱، ص ۳۰۸؛ راغب اصفهانى، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۴۱۷)، چنانچه در قرآن می خوانیم:
ـ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاس» (ناس: ۶)؛ چه آن شیطان از جنس جنیان باشد یا از نوع انسان.
ـ وَجَعَلُوا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّهِ نَسَباً وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّهُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ» (صافات: ۱۵۸)؛ میان خدا و جنیان، نسب و خویشى قرار دادند، درصورتی که جنیان به خوبى مىدانند [روز قیامت براى حساب و پاداش] احضار خواهند شد.
برخی اسم جمع جن را الجانّ» دانسته اند (الازهری، ۱۳۴۷ ق، ج ۱۰، ص ۴۹۶؛ ابن سیده، ۱۴۲۱ ق، ج ۷، ص ۲۱۱؛ زبیدی، ۱۴۱۴ ق، ج ۱۸، ص ۱۱۳)، که به معنای مار سفید نیز آمده است (فیومى، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص ۱۱۲)؛ زیرا در قرآن همراه انس (ابن منظور، ۱۴۱۴ق، ج ۶، ص ۱۲) به کار رفته است (ابی بکر الرازی، ۱۴۲۹ق، ص ۴۸).
ـ فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ» (الرحمن: ۳۹)؛ و آن روز [فرشتگان] از گناه آدمیان و جنیان نپرسند.
ـ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ» (الرحمن: ۷۴)؛ قبل از آنان هیچ انس و جنّى با ایشان تماس نگرفته است.
در انگلیسی جن را (djinn, jinni, jinn) www.britannica.com genie (Singh, 2001, p 43)؛ demon (التهانوى، ج ۱، ۱۹۹۶ م، ص ۵۸۳) می نامند.
معادل واژه جنّ در فارسی ، پری و دیو است (امیدسالار، ۱۳۸۳، ج ۱۰، ص ۷۹۲؛ مروزی ، ۱۳۶۱، ج ۱، ص ۳؛ سجزی ، ۱۳۶۴، ج ۱، ص ۶۵) و در تفاسیر و ترجمه های کهن قرآن کریم به زبان فارسی ، واژه پری را معادل جنّ گذاشته اند. (حاج سیدجوادی، ۱۳۷۵، ج ۵، ص ۴۴۹ـ۴۵۲؛ جریر طبری ، ۱۳۶۷، ج ۲، ص ۵۴۳، ۴۵۸، ۳۵۰؛ رازی ، ۱۳۷۶، ج ۱۰، ص ۳۵۲).
این کلمه در فارسی به اشتباه به صورت اَجنّه» جمع بسته می شود، درحالی که اَجنّه» جمع جنین» است نه جن. قرآن کریم می فرماید: وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّهٌ فی بُطُونِ أُمَّهاتِکُم» (نجم: ۳۲)؛ و در آن موقع که به صورت جنین هایى در شکم مادرانتان بودید.
پس به کار بردن کلمه اجنه» به جای جن ها یا جنیان، غلط است (امیدسالار، ۱۳۸۳، ج ۱۰، ص ۴۹۰۳؛ شبلی، ۱۹۸۳ م، ص ۱۴).
جن در اسلام
جن موجودى نامرئى است که در قرآن مجید به وجودش تصریح شده است، (۲۲ بار به صورت جن و ۷ بار به صورت جانّ) (قرشى بنایى، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص ۶۲؛ حریرى، ۱۳۸۴، ص ۱۱۵). غیر از موارد پراکنده، قرآن سوره ای با نام جن» دارد و از زبان آنها حقایقى را درباره جنیان براى بشر بیان می کند: همچنین در آغاز سوره الرحمن»، خداوند چگونگی خلقت جن و انسان را متفاوت می داند (یکی از گِل و دیگری از آتش) و پس از آن به صورت مکرر انسان و جن را با این لفظ خطاب می کند: فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبان»؛ پس [اى انس و جن!] کدام یک از نعمت هاى پروردگارتان را انکار مىکنید؟
با توجه به آیاتی که درباره جن نازل شده است، مهم ترین شاخصه ها و ویژگی هایی که در قرآن برای جنیان بیان می شود، بدین شرح است (امیدسالار، ۱۳۸۳، ج ۱۰، ص ۴۹۰۳):
۱. جن موجودی مادی و حقیقی است که از آتش سوزانِ زهرآگین (حجر: ۲۷) یا شعلههاى مختلف (رحمن: ۱۵) آفریده شده و خلقت آنها بر روی زمین قبل از خلقت انسان بوده است (حجر: ۲۷)؛
۲. مانند انسان، مکلّف است (ذاریات: ۵۶) گروهی از آنان مؤمنِ صالح و مسلمان (جن: ۱۴) و گروهی کافرند (جن: ۱۱) مانند انسان ها می میرند و از بین می روند و گروهى جاى گروه دیگر را مىگیرند (فصلت: ۲۵)؛
۳. همچون آدمیان حشرونشر و معاد دارند (جن: ۱۵) و گناهکارانشان اهل دوزخ اند (سجده: ۱۳)؛
۴. آنان قدرت نفوذ در آسمان ها و خبرگیری و استراق سمع داشته اند، ولی ممنوع شدند (جن: ۹)؛
۵. جنیان ما را می بینند، ولى ما آنها را نمی بینیم (اعراف: ۲۷)؛
۶. براساس آیات قرآن جنیان از علم غیب بی بهره اند (سبأ : ۱۴).
۷. جنّیان در میان سپاهیان سلیمان حضور داشتند (نمل : ۱۷) و برای او کارهای خارق العاده و پرمشقت انجام می دادند (سبأ: ۱۲ـ۱۳)؛
۸. در آیات ۲۹ تا ۳۲ سوره احقاف» و چند آیه نخست سوره جن» اشاره شده است که گروهی از جنّیان نزد پیامبر اکرم صل الله علیه و آله رفتند و به آیات قرآن گوش دادند. به تصریح مفسران شأن نزول سوره جنّ همین ماجرا بود (طباطبایى، ۱۳۷۴، ج ۱۸، ص ۳۳۴، فخررازی ، بی تا، ج ۲۷، ص ۲۸).
جن در احادیث
وجود جن از احادیث و سخنان پیامبر صل الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام به تواتر بیان شده است و علم به وجود آنها از بدیهیات دین است. علّامه مجلسی در بحار الأنوار بیش از ۱۷۰ حدیث درباره جن نقل کرده است (مجلسی، ۱۳۵۱، ج ۷، ص ۵۲ـ۱۰۳). همچنین در اصول کافی (کلینى، ۱۳۶۹، ج۲، ص ۲۴۳) و بصائرالدرجات (صفار، ۱۴۰۴ق، ج ۱، ص ۹۶ـ۱۰۳) نیز روایات مختلفی ذکر شده است.
در این احادیث ، اشاراتِ گوناگونی به جنّ شده است که برخی آنها توضیح و تفسیرِ داده های قرآن ، ازجمله آفرینش جنّیان از آتش و آگاهی یافتن آنها از اخبار غیبی است .
هم نشینی برخی جنّیان با فرشتگان ، تقدم آفرینش جنّ بر آدم ، مبعوث شدن پیامبری به نام یوسف بر جنّیان ، که او را کشتند (ابن بابویه، بی تا، ص ۱۸۳)، خوردنی ها و آشامیدنی های جنّیان (مجلسی، ۱۳۵۱، ج۷، ص ۵۸؛ حرعاملى، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص ۳۵۸)، تناسل جنّیان (حرعاملى، ۱۴۰۹ق، ج۲۰، ص ۱۲۸)، امکان وقوع تناسل بین آنها و آدمیان (مجلسى، ۱۴۰۳ق، ج ۶۰، ص ۶۶؛ کلینى، ۱۳۶۹، ج۲، ص ۲۴۵)، و مطالبی ازاین دست محتوای احادیث را تشکیل می دهد.
مفاد برخی روایات نیز از آن حکایت دارد که جنّیان می توانند به صورت حیواناتی چون مار (مجلسى، ۱۴۰۳ق، ج ۶۰، ص ۶۶)، سگ (مجلسى، ۱۳۵۱، ج۷، ص ۶۶) و حتی انسان ، با ظاهری عجیب و غریب ، در آیند.
در احادیث منقول از امامان شیعه ، اهل بیت علیهم السلام در میان جنّیان هم پیروانی دارند و هم دشمنانی (کوفی ، ۱۹۹۰ م، ج۱، ص ۵۵۲؛ مجلسى، ۱۳۵۱، ج۷، ص ۵۵)؛ جنّیان با امامان ارتباط داشتند و از آنان پرسش های دینی می کردند (صفار، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص ۹۶) و انسان های مؤمن و شیعه را برادر خود می خواندند (مجلسى، ۱۳۵۱، ج۷، ص ۵۵). از دیدار امام علی ، امام صادق و امام رضا علیهم السلام با جنّیان گزارش های متعددی نقل شده است (صفار، ۱۴۰۴ق، ج ۱، ص ۱۲۳؛ کلینى، ۱۳۶۹، ج ۱، ص ۳۹۴؛ عبدالوهاب، بى تا، ص ۷۴).
به گفته امام باقر علیه السلام، امام علی علیه السلام در میان جنّیان نماینده داشته است. در روایتی دیگر، ابن عباس پیکار امام علی علیه السلام را با گروهی از جنّیان یاغی و منافق گزارش کرده است (مجلسى، ۱۴۰۳ق، ج ۳۹، ص ۱۷۶). روایاتی نیز مبنی بر درخواست جنّیان برای کمک به اباعبدالله علیه السلام ذکر شده است (همان، ج ۴۴، ص ۳۳۰؛ ابن قولویه، ۱۳۵۶، ص ۹۴). همچنین اخبار بسیاری در منابع شیعه و سنی روایت شده است که جنّیان بر شهادت امام حسین علیه السلام گریستند و اشعاری نیز از قول جنّیان در رثای آن حضرت نقل کرده اند (صدوق، ۱۳۷۶، ص ۱۶۶).
جن در یهودیت
برخی دین پژوهان معتقدند آموزه هایی که درباره جنّ، شیطان و فرشته هست، جزو باورهای اصلی یهودیان نبوده است؛ بلکه بعدها از راه برخورد با ادیان دیگر وارد آن شده است. هنگامی که یهودیان به بابل تبعید شده بودند (اسارت بابلی)، در تماس مستقیم با دین زرتشتی قرار گرفتند و پس از پایان اسارت و در دوران استیلای ایرانیان بر یهود نیز تحولاتی در آیین یهود روی داد (انس امیرکانی، ج ۱، ۱۸۸۸م، ج ۱، ص ۳۸۷). ازجمله علل بروز این تحولات برخورد آیین یهود با آیین زردشتی بود که سبب ورود اعتقادات جدیدی در این آیین شد (مبلغى آبادانى، ۱۳۷۶، ج ۲، ص ۲۳۵).
البته با توجه به اینکه در تورات و داستان فریب خوردن حضرت آدم (پیدایش۳: ۱ـ۷)، به صراحت از شیطان نام برده شده است می توان نظر مزبور را مردود دانست، مگر اینکه بپذیریم تورات فعلی پس از اسارت در بابل نوشته شده است (ر.ک: هوردرن، ۱۳۶۸، ص۳۶ـ۳۹، ۵۴ـ۵۹؛ باربور، ۱۳۶۲، ص۱۳۰، ۱۳۱؛ یوسفیان، ۱۳۹۱، ص ۲۵۴).
به هر روی، نخستین گزارشی که در عهد عتیق درباره شیطان بیان شده، مربوط به باغ عدن است (پیدایش ۳: ۱ـ۷؛ حزقیال ۲۸: ۱۳). او در این باغ به شکل مار ظاهر شد و حوّا را فریب داد. گزارش دیگر مربوط به حضور او در آسمان و در پیشگاه خداوند است (ایوب ۱: ۶ و ۲: ۱)، چنان که در کتاب مقدس به صراحت آمده است، او هم در آسمان ها حضور داشت و هم به زمین می آمد (ایوب ۱: ۷).
اسم جنّ در اصل عبرانی أوب» است که به معنای توخالی» یا دارای شکم تهی و فراخ» و یا ظرف توخالی» است؛ زیرا آنها معتقد بودند که صدای جنّ از داخل شکمش خارج می شود (حبیب و فارس، ۱۹۹۶م، ص ۱۵۴؛ بلاغی نجفی، ۱۹۸۵ م، ج ۲، ص ۶۵).
نزدیک به همین معنا در تورات آمده است: و چون ایشان به شما گویند که از اصحاب جنّ ها و جادوگرانی که جیک جیک و زِم زِم می کنند، سؤال کنید (إشعیا ۸ : ۱۹) و به زیر افکنده شده از زمین تکلّم خواهی نمود و کلام تو از میان غبار پست خواهد گردید و آواز تو از زمین، مثل آواز جن خواهد بود و زبان تو از میان غبار زم زم خواهد کرد (إشعیا ۲۹ : ۴).
براساس باورهای دین یهود، جنّ می تواند انسان را تسخیر کند؛ از همین روی، پیروان آن از همراهی و هم نشینی با جنّ نهی شده اند (بلاغی نجفی، ۱۹۸۵، ج ۲، ص ۶۴و۶۵)؛ اسلام نیز پیروانش را از تعامل با جن و شیاطینِ جِنّی نهی می کند. در سفر لاویان آمده است: مرد یا زنی که صاحب جن یا جادوگر باشد، باید کشته شود. آنها را سنگسار کنید. خون ایشان بر خودشان است» (لاویان۲۰: ۲۷).
و در جای دیگر آمده است: به صاحبان جنیان توجه نکنید. به جادوگران نپردازید تا مبادا توسط آنان ناپاک شوید، خداوند و خدای شما منم» (لاویان ۱۹: ۳۱).
و همچنین تورات رابطه با جنّیان را نزد یهُوَه مکروه و رجس می داند (تثنیه ۱۸: ۱۲؛ دوم پادشاهان ۲۳: ۲۴). البته تورات قدرت زیادی برای جن و حتی کسانی که با آن رابطه دارند، قائل است؛ چنان که در اول سموئیل بیان است: پس از مرگ سموئیل، شاؤل همه بنی اسرائیل را جمع کرد و در جِلبوع اردو زد. چون شاؤل لشکر فلسطینیان را دید، ترسید و مضطرب شد و از یهُوَه سؤال کرد و یهُوَه او را جواب نداد [نه به وسیله خواب و نه روشی دیگر]. پس شاؤل به خادمان خود گفت: زنی را که با جنّیان در ارتباط است، بطلبید تا نزد او رفته از او مسئلت نمایم و شاؤل با تغییر چهره خویش شبانگاه نزد آن زن رفت» (سموئیل ۲۸: ۳- ۷).
و در ادامه (سموئیل ۲۸: ۷- ۲۴) از چگونگی ارتباط زن جن گیر با سموئیل و صحبت های رد و بدل شده میان سموئیل و شائول به صورت مفصل بحث می شود (اول تواریخ ۱۰: ۱۳- ۱۴).
یکی از نام های شیطان در فرهنگ دینی یهود، عزازیل» است. این نام واژه ای عبرانى و نام دیوی شرور است که در تورات از آن یاد می شود (سفر لاویان ۱۶: ۸) و سپس وارد اسطوره های یهود می گردد. این دیوان را در اصطلاح دیوان بز شکل» می گویند و رئیس این دیوان نیز عزازیل است. عزازیل به معناى عزیزشده، کسى است که در میان ملائکه عزیز و محترم بود. او عزت و توانایى ظاهرى داشت. شیطان را ازاین رو عزازیل گفته اند که در میان ملائکه عزیز و با احترام بود و در عبادت خدا کوشا و پیش قدم می نمود (صالحى حاجى آبادى، ۱۳۸۲، ص ۳۴).
همچنین عزازیل، نام بزى است که کفاره گناهان را بر او می گذارند و در وادى بایر و بی آب وعلف رها می کنند تا کفاره گناهان قوم را به جایی نامعلوم ببرد (ر.ک: تورات، سفر لاویان، باب ۱۶: ۸ و ۲۱ و ۲۶؛ بلاغى، ۱۳۸۶ ق، ص ۱۶۷).
یهودیان همانند برخی مسلمانان، شیطان و جن را از جنس ملائکه می دانند که خداوند آنها را به سجده امر کرد؛ ولی شیطان به سبب حسادت، استکبار ورزید (العقاد، ۱۹۶۹ م، ص ۱۰۹).
در عهد عتیق، شیطان پس از آنکه خداوند، آدم و حوارا از خوردن میوه شجره ممنوعه نهی کرد، در هیئت مار به عنوان زیرک ترین حیوان، نزد آنان می رود و مژده می دهد که اگر از درخت نیک و بد بخورید، عارف خواهید شد (پیدایش۳: ۱-۷).
در ادبیات یهود درباره آخرالزمان یهودی» می توان سیر نفوذ شیطان را مشاهده کرد. این تفکر آخرالزمانی نخست به داوری درباره فرشتگان عصیانگر، پیران و روان های بلیعال و مستمه (از نام های شیطان در کتاب مقدس و در کیش یهود) و دیگر فرشتگانی می پردازد که از حق خود تخطی کرده اند، در کتاب عروج موسی آخرین مجازات این می شود که مبارزه ای میان خدا و شیطان باشد؛ سپس در گفتار مربوط به عالم غیبی و در کتاب عروج اشعیا (هاکس، ۱۳۷۷، ص ۷۰ـ۷۱؛ صادقی تهرانی، ۱۳۹۰، ص ۱۸ و ۱۹). شیطان به صورت هماورد خدا تجلی یابد. سرانجام در دوران عهد جدید» این باور گسترش می یابد که برپایی پادشاهی خدا هم زمان با شکست شیطان خواهد بود (کیمن، ۱۳۷۸، ص۸۷).
جن در مسیحیت
برخی محققان مسیحی کتاب مقدس، وجود جن را منکر شده اند (بلاغی نجفی، ۱۹۸۵، ج ۲، ص ۱۲۵ـ۱۲۸)، اما با توجه به متن عهد جدید و آن گونه که از باورهای مسیحی برمی آید، مسیحیان به وجود جن معتقد بوده، شیطان و جن را موجودی حقیقی می دانند (اول قرنتیان ۶: ۳).
یکی از تفاوت های اساسی جن شناختی در اسلام با مسیحیت و یهودیت این است که آنها به وجود جنّیان خوب و باایمان اعتقاد ندارند و واژه دیو برای آنها فقط به معنای جنیان بدکردار» و تقریباً معادل لفظ شیطان در اسلام است(ر.ک: بلاغی نجفی، ۱۹۸۵، ج ۲، ص ۱۲۴). این موضوع ریشه در اندیشه و آموزه کتاب مقدس دارد. برای مسیحیان همه جنّیان دستیاران شیطان اند و می خواهند انسان ها را تسخیر کنند؛ ازاین رو، مسیحیان، جن را ارواح خبیث» یا ارواح شیطانی» می دانند و انجیل، شیطان را رئیس جنّیان» می خواند (متی ۹: ۳۴).
نکته دیگری که در الهیات مسیحی باید به آن توجه کرد، اینکه انجیل شیطان را از جنس فرشته و یکی از آنها می داند نه اینکه موجودی هم عرض فرشته و انسان. مسیحیان نیز درباره اینکه شیطان، یکی از فرشتگان بوده است، هم نظرند (ر.ک: مک داول دان؛ ۱۳۸۳، ص ۴۸؛ هاکس، ۱۳۷۷، ص۵۴۵)؛ قدیس آگوستین می گوید: شیطان، فرشته ای همانند دیگر فرشتگان (بلاغی نجفی، ۱۹۸۵م، ج ۲، ص ۱۶۶) و دارای سیرت نیک بوده است (مک گراث، ۱۳۸۵، ص ۲۸۹).
مسیحیان معتقدند طبیعت شیطان روحانی و فرشته ای است که مثل دیگر فرشتگان از سایر ممکنات ممتاز است (افسسیان ۶: ۱۲) حال اعم از اینکه آن امتیاز عقلی مثل ادراک و تمییز باشد، یا حسی مثل میل و شهوت و یا ارادی مثل اختیار (هاکس، ۱۳۷۷، ص ۵۴۷).
کتاب مقدس وجود شیطان را حقیقی و از نوع بشر مشخص تر و حقیقی تر می داند که بر ارواح پلید ریاست و سلطنت دارد (اول قرنتیان ۶: ۳).
او دشمن خداست پس مبغوض و ازنظر لطف حضرت سبحان مطرود و آواره و با پیروان خود در عذاب است. از کتاب مقدس به دست می آید که او با فرشتگانش در زنجیرهای ظلمت و برای داوری محبوس اند (دوم پطرس ۴: ۲) و چون او ازجمله مؤمنان نیست، البته در آن روز به عذاب ابدی، معذب و معاقب خواهد بود (متی، ۴۱: ۲۵).
اما باید دانست که مطرود بودن شیطان، مانع فعالیتش در این دنیا نمی شود؛ بلکه خداوند و رئیس این جهان و دشمن خدا و انسان است (هاکس، ۱۳۷۷، ص ۵۴۷). جهان بتپرستی فرآورده صنع اوست؛ اما مسیح شوکت و اقتدار او را درهم شکست و نیروی نفوذ فرمان او را تضعیف کرد، تا آنجا که مسیحیت توانست بر وی چیره شود. ابلیس مقام نخست را در میان ساحران دارد؛ زیرا پادشاه ارواح سُفلیه» نزد مسیحیان و شعرای قرون وسطا است (حجتی، ۱۳۷۲). در بسیاری از آیات عهد عتیق و عهد جدید از جن، شیطان و ابلیس به صراحت نام برده شده است.
شیطان به هر شکل و وسیله ای درمی آید. حتی به هیئت فرشتگان نور تا با آن انسان را فریب دهد و از خدا بیزار کند (دوم قرنتیان ۱۱: ۱۴).
لفظ شیطان و جن برای موجودات و ارواح شرور که به فرمان خدا در انسان و حیوان داخل شده، آنها را به دیوانگی و صرع (جن زدگی) مبتلا ساخته اند نیز استعمال شده است (متی ۹: ۳۴).
انجیل بیان می کند حضرت مسیح علیه السلام بر جنیان و شیطان ها تسلط داشت و آنها از دستور او پیروی می کردند. در انجیل لوقا آمده است که او جن را از بدن جن زدگان بیرون می کرد؛ (لوقا ۴: ۳۳ـ۳۶)؛ البته بر اساس این تصور باطل که عیسی علیه السلام ابن الله است (لوقا ۴: ۴۱).
انجیل علاوه بر بیان توانایی حضرت عیسی در درمان جن زدگی، این قدرت را برای حواریون نیز قائل است (متی ۱۰: ۹- ۱).
در ذیل به مواردی از رویارویی حضرت مسیح با جن زدگان می پردازیم: و هنگامی که ایشان بیرون می رفتند، ناگاه دیوانه ای گنگ را نزد او آوردند و چون جن بیرون شد، گنگ گویا گردید و همه در تعجب شده، گفتند: در اسرائیل چنین امری هرگز دیده نشده بود. لیکن فریسیان گفتند: به واسطه رئیس جنیان، جن ها را بیرون می کند» (متی ۹: ۳۴- ۳۳).
و چون به نزد جماعت رسیدند، شخصی پیش آمد و نزد وی زانو زده، عرض کرد: ای سرور بر پسر من رحم کن؛ زیرا جن زده و به شد ت متألّم است؛ چنان که بارها در آتش و مکرراً در آب می افتد. او را نزد شاگردان تو آوردم، نتوانستند او را شفا دهند. عیسی در پاسخ گفت: ای فرقه بی ایمانِ کج رفتار، تا به کی با شما باشم و تا چند متحمل شما گردم؟ او را نزد من آورید. پس عیسی او را نهیب داده، جن از وی بیرون شد و در ساعت آن پسر شفا یافت» (متی ۱۷: ۲۱ـ۱۴).
همچنین در انجیل آمده است که جنّیان در وجود مردی جن زده نفوذ کرده بودند و حضرت عیسی علیه السلام آنان را از بدن آن مرد بیرون آورد و در بدن چند خوک قرار داد (متی ۸ : ۳۳ـ۲۸).
حضرت مسیح به برخی از شاگردان خود نیز اجازه داد روح شیاطین و جن را از بدن دیوانگان خارج کنند: و دوازده شاگرد خود را طلبیده و ایشان را بر ارواح پلید قدرت داد که آنها را بیرون کنند… و به ایشان وصیت کرده، گفت: … بیماران را شفا دهید، ابرصان را طاهر سازید، مردگان را زنده و جن ها را بیرون کنید (متی ۱۰: ۹ـ۱).
در منابع مسیحی، داستان سجده نکردن شیطان، تأیید نشده است (Roth, 1996, p. 372)؛ اما چنان که آگوستین می گوید او که فرشته ای همانند دیگر فرشتگان بود، وسوسه شد به جای خدا بنشیند و قدرت مطلق او را غصب کند. به همین سبب او بر ضد خدا طغیان کرد (مک گراث، ۱۳۸۵، ص ۲۸۹).
البته او در این داستان، تنها نبود و فرشتگان دیگری نیز مرتکب گناه شدند و مقام و مسکن خویش را ترک گفتند (رساله یهودا: ۶).
آن گونه که از کتاب مقدس برمی آید، فرشتگان شرور دارای سرنوشت یک سانی نبوده اند. برخی به جهنم افکنده و در آنجا به زنجیر کشیده شدند و تا روز داوری نهایی، نگه داری خواهند شد (دوم پطرس ۲: ۴)؛ برخی دیگر آزاد ماندند و به مخالفت و ستیز با فرشتگان نیک پرداختند. شیطان نیز از جمله آنان است که آزاد مانده و به اغواگری می پردازد (مکاشفه ۱۲: ۸ـ۹).
چنان که در کتاب مقدس به روشنی آمده است، به طورکلی هدف شیطان دستیابی به جایگاه خداوند است (متی ۴: ۸ـ۹). او و پیروانش بر آن اند انسان را به گناه و نافرمانی وادارند (دانیلو، ۱۳۸۳، ص ۱۱۱؛ مصاحب، ۱۳۸۳، ج ۲، ص ۱۲۲۲). در عهد جدید، شیطانْ وسوسه گر حضرت مسیح است، اما او فریب وسوسه های شیطان را نمی خورد (متی ۴: ۱۱ـ۱). شیطان می تواند به هر شکلی درآید، حتی شکل فرشتگان نور، تا از این راه انسان ها را فریب دهد (دوم قرنتیان ۱۱: ۱۴). او با موجه ساختن گناه و عصیان، آن را به گونه ای جلوه می دهد که نزد انسان ها مقبول و پسندیده افتد و از این رهگذر آنان را به دام گناه می اندازد (پیدایش ۳: ۱ـ۷) و مردم را از عمل خیر باز می دارد (مرقس ۴: ۱۵).
همچنین بر پایه تعالیم مسیحی، جنّیان بر جسم انسان ها نیز قدرت دارند و به کمک دیوهای زیردست خویش، می توانند انسان ها را دچار بیماری و ناخوشی گردانند (متی ۸: ۳۲ـ۲۸). با وجود آنکه آنها در تصرف و اعمال قدرت بر جسم و حتی عقل انسان قادرند، اما هرگز نمی توانند آزادی انسان و مسئولیت او را در سیطره خود درآورند (انس امیرکانی، ۱۸۸۸م، ج ۱، ص ۳۸۸).
اما درباره سرنوشت نهایی شیطان و دیگر فرشتگان متمرد، ظاهراً پس از سقوط انسان، مرکز فرماندهی شیطان، آسمان ها بود (افسسیان ۲: ۲)؛ اما او همراه دیگر فرشتگان شرور به زمین افکنده شد (مکاشفه ۱۲: ۹).
افتادن شیطان بر زمین، احتمالاً در دوره مصیبت عظیم آینده اتفاق خواهد افتاد (تیسن، ص ۱۴۴). پس از این و زمانی که مسیح با قدرت و جلال به زمین باز گردد تا ملکوت خود را برقرار سازد، شیطان به هاویه انداخته خواهد شد. او برای مدت هزار سال در بند خواهد بود و سپس برای مدت کوتاهی آزاد خواهد گردید.
شیطان در این مدت کوتاه می کوشد مردم را گمراه کند و تصمیم میگیرد با لشکری عظیم، اورشلیم را تسخیر کند. اما آتشی از آسمان فرو خواهد ریخت و لشکر او را از بین خواهد برد. خود او نیز به همراه دیگر فرشتگان شرور به دریاچهای از آتش افکنده خواهد شد و به عذاب ابدی گرفتار خواهد گردید (مکاشفه ۲۰: ۲ـ۱۰).
نتیجه گیری
از مطالب یادشده برمی آید:
۱. جنّ واژه ای عربی است که در اصل معنای پوشش و استتار می دهد و این معنا در بیشتر مشتقات این ریشه وجود دارد؛
۲. همه ادیان ابراهیمی وجود جنّ را پذیرفته اند و در متون مقدس آنها، درباره جنّیان بحث شده است؛
۳. در اسلام علاوه بر آیات فراوانی که درباره جنّ بیان شده است، احادیث متواتر فراوانی نیز وجود دارد که علم به وجود جنّیان را اثبات می کند؛
۴. ازنظر اسلام جنیان موجوداتی نامرئى و حقیقی اند که از آتش سوزانِ زهرآگین یا شعلههاى مختلف آفریده شده اند و خلقت آنها بر روی زمین پیش از خلقت انسان ها بوده است؛
۵. براساس آیات قرآن، جنّیان مانند انسان مکلف اند و در میان آنها مؤمن و کافر وجود دارد و مانند انسان ها می میرند و دارای حشرونشر و معادند و گناهکارانشان در دوزخ جای می گیرند؛
۶. دیانت یهود قدرت فراوانی برای جنّ و حتی کسانی که با جنّ رابطه دارند قائل است و اعتقاد دارد جن می تواند انسان را تسخیر کند؛ به همین سبب، پیروانش را از همراهی و هم نشینی با جن نهی می کند؛
۷. در عهد عتیق گزارش هایی درباره حضور جنّیان هم در آسمان ها و هم در زمین بیان شده است؛
۸. مسیحیت نیز به وجود جن معتقد بوده و جن را موجودی حقیقی می داند که از انسان برتر و خدای زمین است؛
۹. مسیحیان همه جنیان را دستیاران شیطان می دانند که در پی تسخیر انسان ها هستند. ازاین رو، جن را ارواح خبیث» یا ارواح شیطانی» می دانند و انجیل، شیطان را رئیس جنیان» می خواند.
۱۰. انجیل، شیطان را از جنس فرشته و یکی از آنها می داند، نه اینکه موجودی هم عرض فرشته و انسان. مسیحیان درباره اینکه شیطان، یکی از فرشتگان بوده است، هم عقیده اند.
۱۱. یکی از تفاوت های اساسی جن شناختی در اسلام با مسیحیت و یهودیت در این است که آنان وجود جنیان خوب و باایمان را باور ندارند و واژه دیو برای آنها فقط به معنای جنیان بدکردار» و تقریباً معادل لفظ شیطان در اسلام است.
منابع
ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابوالکرم، ۱۳۶۷، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، چ چهارم، قم، اسماعیلیان.
ابن بابویه، محمدبن علی، بی تا، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ترجمه محمدتقی آقانجفی اصفهانی، تهران اسلامیه.
ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، ۱۳۷۹ق، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، قم، علامه.
ابن قولویه، جعفر بن محمد، ۱۳۵۶، کامل الزیارات، نجف اشرف، دار المرتضویه.
ابن منظور، محمد بن مکرم، ۱۴۱۴ق، لسان العرب، چ سوم، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع.
ازهری، ابی منصور محمد بن احمد، ۱۳۴۷ق، تهذیب اللغه، قاهره، الدار المصریه.
امیدسالار، محمود، ۱۳۸۳، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائره المعارف الاسلامی.
انس امیرکانی، جیمز، ۱۸۸۸م، نظام التعیم فی علم اللاهوت القویم، بیروت، الأمیرکان.
باربور، ایان، ۱۳۶۲، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، چ دوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
بحرانى، سیدهاشم، ۱۴۱۳ق، مدینه معاجز الأئمه الإثنی عشر و دلائل الحجج على البشر، قم، مؤسسه المعارف الإسلامیه.
بروسوى، اسماعیل حقى، بی تا، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر.
بلاغی نجفی، محمدجواد، ۱۹۸۵م، الهدی الی دین المصطفی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
بلاغی، سیدعبدالحجت، ۱۳۸۶، حجه التفاسیر و بلاغ الاکسیر، قم، حکمت.
التهانوی، محمدعلی، ۱۹۹۶م، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون.
تیسن، هنری، بی تا، الهیات مسیحی، ترجمه ط.میکائیلیان، تهران، حیات ابدی.
جبر، فرید و دغیم، سمیح، ۱۹۹۶م، موسوعه مصطلحات علم المنطق عند العرب، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون.
حبیب، صموئیل و فایز فارس، ۱۹۹۶م، دائره المعارف الکتابیه، قاهره، دارالثقافه.
حجتی، سیدمحمدباقر، ۱۳۷۲، ابلیس در قرآن و حدیث»، نور علم، ش۵۲ و ۵۳.
حُر عاملی، محمد بن حسن، ۱۴۰۹ق، تفصیل وسائل الشیعه، بیروت، مؤسسه آل البیت علیهم السلام.
حسینی زبیدی، محمدمرتضى، ۱۴۱۴ق، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر.
دانیلو، ژان، ۱۳۸۳، ریشه های مسیحیت در اسناد بحرالمیت، ترجمه علی مهدیزاده، قم، ادیان.
دغیم، سمیع، ۲۰۰۱م، موسوعه مصطلحات الامام فخر الدین الرازی، بیروت، مکتبه ناشرون.
رازی، ابی حاتم، ۱۹۵۸م، الزینه فی الکلمات الاسلامیه العربیه، قاهره.
رازی، محمدبن ابی بکر بن عبدالقادر، ۱۴۲۹ق، مختار الصحاح، بیروت، دارالفکر.
راغب اصفهانى، حسین بن محمد، ۱۳۷۴، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه غلامرضا خسروى، چ دوم، تهران، مرتضوی.
زمخشری، محمودبن عمر، ۱۴۰۷ق، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چ سوم، بیروت، دارالکتاب العربی.
زنجی سجزی ، محمودبن عمر، ۱۳۶۴، مهذّب الاسماء فی مرتّب الحروف و الاشیاء، تهران، ترجمه محمدحسین مصطفوی .
سیده المرسی (ابن سیده) ، علی بن اسماعیل، ۱۴۲۱ق، المحکم و المحیط الاعظم ، بیروت، عبدالحمید هنداوی.
شبلی، بـدرالدین محمدبن عبدالله، ۱۹۸۳ م، آکام المرجان فی غرائب الاخبار و الاحکام الجان، قاهره، المکتبه القرآن.
شوکانی، محمدبن علی، ۱۴۱۴ق، فتح القدیر، بیروت، دارالکلم الطیب.
صادقی تهرانی، محمد، ۱۳۹۰، بشارات عهدین، تهران، شکرانه.
صالحى حاجى آبادى، نعمت الله، ۱۳۸۲، شیطان در کمینگاه، تهران، دارالفکر.
صدر، احمد، ۱۳۷۵، دائره المعارف تشیع، تهران، شهید سعید محبی.
صدوق، محمد بن على، ۱۳۷۶، الأمالی، چ ششم، تهران، کتابچى.
صفار، محمد بن حسن، ۱۴۰۴ق، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد، چ دوم، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی.
طباطبائى، سیدمحمدحسین، ۱۳۷۴، المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، چ پنجم، قم، جامعه مدرسین.
طبری آملی صغیر، محمدبن جریربن رستم، ۱۴۲۷ق، نوادر المعجزات فی مناقب الائمه الهداه علیهم السلام، قم، دلیل.
طبری، محمدبن جریر، ۱۳۶۷، ترجمه تفسیر طبری، تهران، حبیب یغمائی.
طریحی، فخرالدین بن، ۱۳۷۵، مجمع البحرین، چ سوم، تهران، مرتضوی.
عبدالوهاب، حسین بن، بی تا، عیون المعجزات، قم، مکتبه الداورى.
العقاد، عباس محمود، ۱۹۶۹ م ، ابلیس، چ دوم، بیروت، دارالکتب العربیه.
فخررازی، محمدبن عمر، ۱۴۲۰ق، تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب)، چ دوم، قاهره، المطبعه البهیه المصریه.
فراهیدى، خلیل بن احمد، ۱۴۰۹ق، کتاب العین، چ دوم، قم، هجرت.
فیومى، احمد بن محمد، ۱۴۱۴ق، المصباح المنیر، چ دوم، قم، موسسه دار الهجره.
قرشى بنایى، على اکبر، ۱۴۱۲ق، قاموس قرآن، چ ششم، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
قرطبی، ابوعبداللّه محمد بن احمد انصاری، ۱۹۶۷م، الجامع لاِحکامِ القرآن و المُبَین لِما تَضَمَّنه مِن السُنّه و آی الفُرقان (تفسیر قرطبی)، چ سوم، قاهره، دارالکاتب العربی.
قرطبی، محمدبن احمد، ۱۳۶۴، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو.
کلینى، محمد بن یعقوب، ۱۳۶۹، اصول الکافی، ترجمه سیدجواد مصطفوى، تهران، کتابفروشى علمیه اسلامیه.
کوفی ، فرات بن ابراهیم، ۱۹۹۰م، تفسیر فرات الکوفی ، تهران، چاپ محمدکاظم محمودی .
کیمن، دوشن، ۱۳۷۸، اورمزدا و اهریمن (ماجرای دوگانه باوری در عهد باستان)، ترجمه عباس باقری، تهران، پژوهش فرزان روز.
گروهی از مستشرقین، ۱۹۳۳م، دائره المعارف الاسلامیه، ترجمه محمد ثابت الفندی و دیگران، قاهره، بی نا.
مبلغى آبادانى، عبداللّه، ۱۳۷۶، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، قم، سینا.
متحمد مروزی ، محمدبن منصور، ۱۳۶۱، الدرر فی الترجمان ، تهران، محمد سرور مولائی.
مجلسى، محمدباقر، ۱۳۵۱، آسمان و جهان (ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الأنوارجلد ۵۴)، ترجمه محمدباقر کمرهای، تهران، اسلامیه.
ـــــ ، ۱۴۰۳ق، بحار الأنوار، چ دوم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
مصاحب، غلامحسین، ۱۳۸۳، دایرهالمعارف فارسی، چ چهارم، تهران، امیرکبیر.
مصطفوى، حسن، ۱۳۶۸، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
مک داول، جاش و استیوارت دان، ۱۳۸۳، شناخت بدعت ها، تهران، کلیسای انجیلی آشوری.
مک گراث، الستر، ۱۳۸۵، درآمدی بر الهیات مسیحی، ترجمه عیسی دیباج، تهران، کتاب روشن.
هاکس، جیمز، ۱۳۷۷، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر.
هوردرن، ویلیام، ۱۳۶۸، راهنمای الهیات پروتستان، ترجمه طاطهوس میکائلیان، تهران، علمی و فرهنگی.
یوسف حریرى، محمد، ۱۳۸۴، فرهنگ اصطلاحات قرآنى، چ دوم، قم، هجرت.
یوسفیان، حسن، ۱۳۹۱، کلام جدید، چ سوم، تهران، سمت.
Hastings, James, Encyclopaedia of religion and ethics, New York, Routledge, 1998.
http://encyclopedia.jrank.org/DEM_DIO/DEMONOLOGY_L1alwv_demon_genius_.html/ (۲۰۱۳/۷/۲)
http://www.britannica.com/EBchecked/topic/ ۳۰۴۰۳۳/jinni/(2013/7/2)
http://www.iranicaonline.org/articles/genie-(۲۰۱۳/۷/۱۰)
N.K. Singh, A.R. Agwan, Brill Encyclopaedia of the Quran, boston, Global Vision Pub, 1987. .
Roth, Cecil, Encyclopaedia Judaica, Israel, Bketer publishing house jerusaleltd,1996
Yarshater، Ehsan , Encyclopædia Iranica, New York , Encyclopaedia Iranica Foundation ,1985